ارسال به دوست  نسخه چاپي 

حرمت پیشکسوتان

چند روز قبل متوجه شدم پیشکسوتی باصفا و نورانی که یکی از قدیمی‌ترین نانوایی‌های تافتون سنتی تهران را اداره می‌کرد، به دلیل اینکه سامانه نوظهور تصمیم گرفته آردش را کم کند و این میزان آرد پاسخگوی تعداد کارگرانش نبوده، تنور سنتی را خراب کرده و تنور گردان گذاشته است چرا که هر آنچه را تولید می‌کرده و می‌فروخته، باید به اضافه مبلغی هم از جیبش، به پنج کارگر پرداخت می‌کرده است. علی‌رغم میل باطنی و با ناراحتی، به همکاری دو تن از کارگرانش خاتمه داده و در صورتی که می‌توانسته با دو کارگر نانوایی را اداره کند، گفته فعلاً تا جایی که می‌توانم، با سه کارگر که سال‌ها است نزد من هستند، به فعالیت خود ادامه می‌دهم. اما از همه چیز بدتر اینکه خودش به دلیل تبدیل نان سنتی به ماشینی، از مشتریان خجالت می‌کشد، دیگر به دکان نمی‌رود و به عبارتی خود را نیز بازنشسته کرده است.

این پیشکسوت عزیز از نسل همان کسبه‌ای است که به وی با یقین و اطمینان می‌توان لقب حبیب خدا را داد. از آن دست کاسب‌هایی که هنوز هم رسوم زیبای قدیمی ‌را به جا می‌آورند. هر روز صبح با ادای بسم‌ا... و الهی به امید تو، هر چند که خودش دیگر کار بدنی نمی‌کرد اما تمام ریزه‌کاری‌ها همچون آب و جارو کردن صبحگاهی درب مغازه و احترام به مشتری را به شاگردانش آموخته بود. موضوع زیبا و قابل توجه اینکه همه اهالی آن محل و محله‌های اطراف از کوچک تا بزرگ، وی را می‌شناسند و اکثراً «دایی» خطابش می‌کنند.  

چند سال قبل در یکی از مقالات خود سؤال کرده بودم که چرا وقتی گفته می‌شود کاسب حبیب خدا است، بیشتر ما در ذهنمان کسبه قدیمی‌ علی‌الخصوص نانوایان محله کودکی و نوجوانی خود به یاد می‌آوریم و به ندرت به یاد کاسب‌های جدیدتر و جوان‌تر می‌افتیم.

حتماً نسل جوان‌تر می‌پرسد چرا؟ چه فرقی بین کاسب قدیم و جدید هست؟ در پاسخ باید گفت که در زمان‌های گذشته، نانوای هر محل، به واسطه شغل پربرکتش، شدیداً مورد احترام اهالی و امین محله بود. این احترام تا حدی بود که پدران خانواده در هنگام مسافرت کاری یا زیارتی خود، امور خانواده‌شان را به نانوای محل می‌سپردند و با خیال راحت به سفر می‌رفتند. اما امروز نسبت به آن زمان، فاصله‌ای عمیق بین نانوا و مشتریانش ایجاد شده است. صد البته که عمده‌ترین دلیل این فاصله، تنگناهای شدید اقتصادی است. نانوای قدیم همیشه دخلش پر و پیمان‌تر از سایر کسبه بود و به عبارتی ساده‌تر، نانوا یکی از متمول‌ترین اهالی در محله بود. عموماً در بیشتر محلات نیز اولین حاجی محله، همین نانوا بود اما امروز به جهت مضیقه مادی، نانوا به سختی بتواند دخل و خرجش را جور کند پس باید کمتر از وی انتظار داشت که بتواند روابط عاطفی را در کسب و کار، جایگزین روابط مادی کند.

اما من یقین دارم چیزی که مهم است، این مطلب اساسی است که کاسب، همیشه حبیب خدا است به خصوص کاسب پیشکسوت منصف. اما لازمه رسیدن به این درجه یا محبوب خدا بودن، رعایت اصول حرفه‌ای اولیه است که متأسفانه برخی تازه‌واردان، این اصول را زیر پا می‌گذارند. سال‌ها است که به دلایل متعدد، با گرفتن امتیازی به نام سهمیه، شاهد ورود آدم‌های غیرصنفی و ناوارد به حوزه نان هستیم. این افراد به واسطه نا‌بلدی، مجبورند برای حفظ امتیاز به دست آمده و بهره‌مندی از آن، نانوایی خود را اجاره دهند و مسأله‌ای که قبلاً به صورت حرفه‌ای با عنوان مباشرت اجرا می‌شد، به پدیده اجاره‌داری تبدیل گشته است.

به همین علت مدت‌ها است شاهد حضور آدم‌های غیرمسئول در این صنف هستیم که به دلیل جبران مافات و کسب درآمد بیشتر برای پوشش هزینه‌های سنگین اجاره، اداره نانوایی و کسب سود بیشتر، به هر اقدامی ‌دست می‌زنند و متأسفانه چون سامانه‌های جدید هم افراد را نمی‌شناسند و از روی شمارش تعداد نان‌های ثبت شده نسبت به آرد تحویل داده شده قضاوت می‌کنند، آن‌کس که بیشتر بلد باشد این سامانه‌ها را فریب دهد، موفق‌تر است و هم سهمیه آرد بیشتری می‌گیرد و هم یارانه نقدی بیشتر و از آن سو به واسطه کم کردن وزن چانه، گران‌فروشی با عنوان نان بزرگ‌تر و دو رو کنجد و نان بد پختن، آرد مازاد هم برایش باقی می‌ماند که آن را هم می‌فروشد و سامانه هم نه تنها با وی کاری ندارد بلکه هرچه فرد متخلف‌تر باشد، بیشتر تشویقش می‌کند!

پیشکسوتان هم اصولاً چون کار با سامانه را بلد نیستند و از آن مهم‌تر با دوز و کلک سروکاری ندارند، باید پاسوز این جریانات باشند و سهمیه‌هایشان روزبه‌روز کمتر شود تا جایی که دیگر طاقتشان تمام شود و عطای نانوایی را به لقایش ببخشند و کرکره را ببندند و بروند پی بی‌کاری‌شان!

بدتر اینکه در سالیان قبل به دلایلی که خیلی هم قابل توجیه نیست، تصمیمی‌ غلط گرفته شده است و آرد نانوایان اعم از سنتی، صنعتی و حجیم و نیمه‌حجیم، قنادان و تولید‌کنندگان ماکارونی، شیرینی و بیسکویت در کشور با چند نرخ متفاوت عرضه می‌گردد و متأسفانه این روش غلط، همواره ادامه دارد. این مسأله شاید در آن سال‌ها کمی ‌فایده داشته اما به واسطه مشکلات عدیده فعلی، امروز نه تنها فایده‌ای در بر ندارد بلکه باعث بروز دردسر و سردرگمی ‌و تخلفات بیشتر با ارقامی‌ بسیار نجومی ‌شده است.

 هنوز هم معتقدم اساسی‌ترین راه حل در رفع معضلات مبتلابه حوزه گندم، آرد و نان، ابتدا ایجاد یک مدیریت قوی و یکپارچه در حوزه کلان آن است و یقین دارم با اصلاح مناسب در ساختار مدیریتی و تعیین یک متولی قوی و صاحب اختیار تحت نظارت مستقیم بالاترین مرجع تصمیم‌گیرنده در دولت، می‌توان با در نظر گرفتن همه احتمالات و افزایش تورم سالیانه و برنامه‌ریزی دقیق، میزان افزایش یارانه نسبت به تورم را در هر سال معین کرد و تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیرندگان، نوع پرداخت یارانه این حوزه را تغییر دهند و به بهترین شکل ممکن در دست مصرف‌کننده اصلی که آحاد ملت هستند، قرار دهند.

ان‌شاءا...

غلامرضا مظاهری