ارسال به دوست  نسخه چاپي 

ديد و بازديد

در طول سال‌هايي که مسئوليتي کوچک در حوزه آرد و نان استان تهران داشتم، شاهد بودم که وقتي از سوي مردم شکايتي از نان مي‌شد، نانوا همه تقصيرات را به گردن آرد مي‌انداخت و کارخانه‌دار آرد هم خودکار اين ايراد را به گندم ارتباط مي‌داد و مي‌گفت مشکل از گندم بي‌کيفيت است. از آن سو دولت هم به عنوان اصلي‌ترين تأمين‌کننده گندم، به هيچ عنوان زير بار نمي‌رفت و هرگز به صورت رسمي هيچ عيبي را به گندم وارد نمي‌دانست و فکر مي‌کنم اين روندي است که تمامي ندارد و همچنان هم ادامه خواهد داشت.

البته اين در صورتي است که اکثريت قريب به اتفاق دست اندرکاران اين حوزه، چه خصوصي و چه دولتي، خيلي خوب ميدانند و بر اين امر واقف بوده و هستند که برخي مواقع، کيفيت نامطلوب گندم هم ميتواند يکي از ايرادهاي رسيدن به توليد يک نان مطلوب باشد. 

يکي از نکاتي که در آن دوره به همراه اکثر مديران و ساير همکاران با آن مواجه بوديم، تلاش در جهت ايجاد رابطه مثبت بين دست اندرکاران مثلث گندم، آرد و نان بود زيرا بر اين باور بوديم که اگر ما حلقههاي اين زنجيره، بيشتر يکديگر را درک کرده و با زحمات هم آشنا شويم، شايد به اين تفاهم برسيم که همانگونه که در توليد يک نان باکيفيت و عالي، تمامي بخشها دخالت دارند، توليد يک نان بيکيفيت نيز ميتواند به همه بخشها ارتباط داشته باشد. متاسفانه تا آنجايي که به ياد دارم، کمتر پيش ميآمد که هر سه گروه، بيدغدغه و به راحتي در تمام امور به يک اتفاق نظر دست يافته و به يک نقطه مشترک برسند. حال چرا اين اتفاق نميافتاد و دولت نميتوانست به عنوان ضلع بزرگ و تاثيرگذار مثلث گندم، آرد و نان با دو ضلع ديگر آسوده و راحت در موضوعات مختلف به تفاهم برسد، برميگشت به عدم حضور يک سازمان مردمنهاد قوي که مورد وثوق همه طرفين باشد.    

قطعاً ميدانيد که در تمام کشورهاي دنيا، هدف اصلي از ايجاد يک سازمان مردمنهاد و غيردولتي که کارهاي عامالمنفعه را دنبال ميکند، دوشادوشي بخش خصوصي با دولتها، نزديک کردن تفکرات به يکديگر وکمک به دولتها است. اين سازمانها به وجود آمدهاند تا در کنار مديران دولتي، به دنبال اموري باشند که آنان به دليل کارهاي اجراييشان کمتر ميتوانند به آنها بپردازند. اين کارها ميتواند تحقيقات علمي و ميداني، برگزاري همايشهاي تخصصي، ايجاد کارگاههاي آموزشي، ايجاد فضاهاي مجازي آموزشي، تدوين کتب و جزوات آموزشي و غيره باشد.

چند وقتي است که حرکتي بسيار شايسته و به دور از تبليغات مرسوم رسانهاي در حال شکلگيري است که جاي بسي قدرداني دارد. عدهاي چند سالي است که دور هم جمع شدهاند و آمدهاند تا آن خلأ مابين دولت و بخش خصوصي در حوزه گندم، آرد و نان را پوشش دهند.

«کانون هماهنگي دانش، صنعت و بازار زنجيره گندم، آرد و نان»، آن حلقه مفقوده اتصال بين همه بخشهاي توليد نان خوب بود که آرام آرام در حال حرکت به سمت ارتقاء بخشيدن به محصول نهايي از محور ارتقاء بخشيدن به شخصيت انسانها است.

چاپ کتاب، برگزاري همايشهاي تخصصي، ايدهپردازي و مشورت دادن به نهادهاي تصميمساز، بخشي از فعاليتهاي اين کانون است که در چند سال اخير با شيبي ملايم در حال حرکت رو به جلو است. اما يکي از زيباترين کارهايي که اين کانون مدتي است به آن اهتمام ورزيده، نزديک کردن قلوب به يکديگر است. 

در زندگي شخصي تک تک ما، هنوز هم در هنگام اعياد، يکي از خاطرهانگيزترين اوقات، ديد و بازديد يکديگر است. آمدن ميهمان به منزلمان و رفتن به ميهماني، شور و شعف بسياري در ما ايجاد کرده و به قول معروف اين معاشرت تا مدتها باتري وجودمان را شارژ ميکند.

کانون در حرکتي زيبا، مدتي است که محور ديد و بازديد صنفي شده است؛ بازديد مديران دولتي و کارخانهها از نانواييها و بالعکس، بازديد مديران دولتي و نانوايان از کارخانههاي آرد. بازديدهايي که در ظاهر منجر به تقدير کارخانهدار از نانوا و نانوا از کارخانهدار و دولت از هردو ميشود. اما معتقدم که باطن اين کار بر ظاهرش ارجح است. نانوايي که تا ديروز نگاهش به کارخانه آرد در حد يک آسياب قديمي بود، پس از اين بازديدها و مشاهده پيشرفت در صنعت آسياباني کشور، يقيناً نظر ديگري خواهد داشت و کارخانهداري که تا ديروز فقط به عنوان مشتري از نانوايي نان ميخريد، پس از بازيد از زير و بم توليد نان و مشکلات نانوا، از سليقه وي در انتخاب آرد مطلع ميشود. از همه مهمتر مدير دولتي نيز در اين بازديدها که با هدف نزديکي دلها به يکديگر صورت ميپذيرد، آن نگاه هميشگي بازرسمآبانه را با خود همراه ندارد و آنچه اتفاق ميافتد، در يک کلام دوستي است. صد البته که مسأله قابل اغماض در چنين حرکتهايي، کوتاه شدن ديوارهاي بداِنگاري نسبت به يکديگر يا به عبارتي بالا بردن سطح تحمل يکديگر است. نياز به توضيح نيست که در اين ديد و بازديدها، حرفهاي بسياري رد و بدل ميشود که با گوش دادن به حرف يکديگر، قطعاً نقطهنظرات مشترک بسياري قابل دستيابي خواهد بود و رسيدن به حتي يک نقطهنظر مشترک و تعامل در يک بخش، ميتواند قسمت اعظمي از معضلات مهم در رسيدن به توليد مطلوب را از بين برده و بسياري از امور را سروسامان داده و عملاً به نقطه عطف که همان توازن است، ختم خواهد شد.

البته به نظر ميرسد که اين اول راه است و در آينده بايد آهنگ اين حرکت، کمي با سرعت بيشتر نواخته شود و موضوع اين بازديدها به مصرفکننده نهايي که آحاد جامعه هستند نيز تعميم داده شود. البته پر واضح است که جامعه هشتاد ميليوني را نميتوان به کارخانه و نانوايي و ادارات تصميمساز برد تا مشکلات و معضلات توليد را از نزديک لمس کنند اما ميتوان مکانهاي مديريت و توليد را با استفاده از فراگيرترين رسانه جمعي که تلويزيون است، به خانههاي مردم برد و با تهيه برنامههاي آموزشي و مستندهاي زيبا، مردم را با ريزترين مسائل اين زنجيره از مزرعه تا سفره آشنا کرد تا با معناي واقعي اين شعر بهتر آشنا شوند؛

 

ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند  

                        تا تو ناني به کف آري و به غفلت مخوري

        

                                                                    ان شاءا...   

غلامرضا مظاهري