ارسال به دوست نسخه چاپي
مهرشهر
در زبان شیرین فارسی، برخی کلمات دو پهلو هستند و نوشتن و بیان کردنشان یکسان اما به کار بردن آنها در جملات مختلف، کلمه را نسبت به آن جمله معنی میدهد.
مثل بادیه و شیر در این شعر معروف؛ «آن یکی شیر است اندر بادیه/ و آن دگر شیر است اندر بادیه/ آن یکی شیر است که آدم میخورد/ و آن دگر شیر است که آدم میخورد» هر دو شیرند، یکی نوشیدنی و دیگری درنده و هردو بادیهاند، یکی کاسه و دیگری بیابان. اما در حوزه کاری ما هم میتوان از این کلمات یافت. معروفترین آنها لغت «دیمی» است که کاربردی دوگانه دارد. در بحث کشاورزی به نوعی کشت بر پایه استفاده از آب حاصل از بارندگی گفته میشود و در فرهنگ عامیانه به کاری الکی. یکی از سالهای اول دهه شصت بود که برای نخستین بار به واسطه یکی از اقوام که راننده تریلر حمل میوه بود، نوعی سیب را مزه کردم که برایم بسیار تازگی داشت و هنوز بعد از گذشت حدود چهار دهه، علیرغم چشیدن طعم شاید هزارها سیب از گونههای مختلف، مزه آن سیب را که اگر اغراق نکرده باشم، شاید به اندازه یک طالبی کوچک بود، فراموش نکردهام. البته امروز شاید این موضوع اصلاً جذابیت نداشته و کاملاً عادی باشد چرا که این نوع سیب که سبزرنگ و بیشتر ترشمزه است تا شیرین و به سیب فرانسوی یا گرنی اسمیت (granny smith) مشهور است، اول از طریق واردات در ایران زیاد شد و بعدها با فراوانی نهالش در کشور، برای خود مشتریانی خاص پیدا کرد و همین امروز هم در اکثر میوهفروشیها موجود است اما آن روزها که ما فقط سیب گلاب و سیب زرد و قرمز را دیده بودیم، برای من و امثال من بسیار تازگی داشت. اما هدفم از ذکر این خاطره، استفاده از دوگانگی در بهکارگیری لغت دیمی و بیان چند موضوع اساسی است که امیدوارم گوشی برای شنیدن، چشمی برای دیدن و همتی برای عمل پیدا شود. داستان آن سیب به باغی در مهرشهر کرج باز میگردد، باغی در بلوار ارم به وسعت بیش از 300 هکتار که گفته میشود در روزگاری نهچندان دور، حدود 70 هزار اصله درخت میوه داشته است. به خود باغ و موضوعات مرتبط با آن و اینکه اکنون در چه حال و روزی است، کاری ندارم و از همه آنها میگذرم اما آنچه برایم مهم و قابل توجه است و هدفم از نوشتار بالا، ذکر این مطالب بوده، موضوع برنامهریزی بسیار دقیق در ایجاد چنین باغی بوده است. اگر خوب توجه کنیم و تعصبات بیمورد را کنار بگذاریم، میبینیم که حدود 50 سال قبل که بنای این باغ پایهریزی شده، از صفر تا صد آن بر مبنای یک برنامه از پیش طراحی شده بوده است، نکاتی همچون نوع میوه متناسب با آب و هوای منطقه و مقاومت در برابر آفات، مهندسی دقیق در عمر اقتصادی، جانمایی و نحوه کاشت نهالها، استفاده از روش آبیاری نوین، پیشبینی راههای سهولت در فصل میوهچینی و از همه مهمتر ایجاد یک سردخانه در همجواری باغ که در زمان خودش از مدرنترین سردخانههای جهان بوده و یقیناً همه این کارها را یک شخص نمیتوانسته به تنهایی برنامهریزی و اجرا نماید و قاطع میتوان گفت که نیمقرن قبل، چنین شاهکاری حاصل پول فراوان حاصل از درآمد سرشار نفتی آن دوران و استفاده از تجربیات یک تیم قوی و دارای تکنولوژی روز بوده که بیشک چنین تیمی، آن زمان در ایران وجود نداشته و عاریهای از خارج از کشور بوده است. همواره از شروع انتشار نشریه نگاه هستی که امسال وارد نوزدهمین سال آن میشویم و از قضا مصادف با فعالیت پنج دولت بوده، به طرق مختلف در قالب سرمقاله، مقالات اقتصادی، اجتماعی و مصاحبههای مختلف با بزرگان صنف و صنعت، از همه مسئولین استدعا کردیم که اولاً با شروع به کار هر مدیر جدید، لازم نیست همه کارهای مدیران قبلی متوقف شود و مدیر جدید به سر خط بازگردد! ثانیاً قرار نیست هر کسی مدیر شد همه چیز از اول ابداع شود و وقت و هزینه بسیار برای پیدا کردن راه حل مسألههایی که سالیان قبل دیگران حل کردهاند، گذاشته شود! چرا؟! برای اینکه در خوشبینانهترین حالت، حداکثر عمر مدیریت در یک پست در هر دولت، چهار تا پنج سال است و در این مدت هم معمولاً چون مدیر مستقر موافق با کارهای مدیر قبلی نبوده و میخواهد تفکرات خود را پیاده نماید، در برخی از مواقع به قول معروف میکوبد و از نو میسازد و هرچه را که قبلی رشته کرده بود، پنبه کرده و از اول خودش شروع به ریسیدن میکند! معمولاً در همه جای دنیا، رسم بر این است که برای امور مختلف کشور از قبیل سیاست، آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، اقتصاد، کشاورزی و حتی ورزش، برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت مینویسند و با تغییر در قوای اجرایی و قانونگذاری، این برنامهها بدون دست بردن در مفاد آنها، به راه خود ادامه میدهند. البته ما نیز در ایران از داشتن این نوع برنامهها بیبهره نبودیم و اگر اشتباه نکنم تقریباً از اواخر دهه شصت تا کنون، چندین برنامه توسعه داشتهایم که در برخی از بخشهای سختتر آن همچون بازسازی و نوسازی صنایع دفاعی کشور، نانوتکنولوژی، صنایع هوا و فضا و غیره، بسیار موفق بودهایم اما متاسفانه در قسمتهایی همچون بازرگانی و کشاورزی که به نظر میرسد بسیار آسانتر باشد، همچنان هر سال با مشکلات بیشتری مواجه میشویم. عزیزان، تعارف را کنار بگذاریم و قبول کنیم که یکی از دلایل جا ماندن این بخشهای مهم در کشوری همچون ایران از بسیاری از کشورهای درجه چند جهان، همین تغییر سیاستها پس از تعویض مدیران است. حواسمان باشد که بخش عمدهای از کشاورزی در حوزه غلات کشور، بر پایه آبیاری «دیمی» است و وقتی که کشاورزانمان دست به دعا بلند کرده و چشم به آسمان دوختهاند که در فصل مناسب باران ببارد، نباید برای این بخش، تصمیمات «دیمی» گرفت. انشاءا... غلامرضا مظاهری