ارسال به دوست  نسخه چاپي 

بدون ‌گذشت، کدام دانش‌بنیان؟!

بعضی از صبح‌ها در هنگام رانندگی از رادیوی خودرو استفاده می‌کنم. طبق عادت، شبکه‌های مختلف رادیویی را بالا و پایین می‌کنم تا به برنامه‌ای برسم که مرا جذب کند. چند روزی است که یکی از برنامه‌ها که از چند شبکه نیز تکرار می‌شود، با موضوع گزارش‌های خبری در حوزه اقتصادی، نظرم را جلب کرده است. برنامه‌ای خبری که عموماً به معرفی شرکت‌های دانش‌بنیان و پیشرو در حوزه تولید می‌پردازد.

 

 

روز اول و در دقایق ابتدایی، به نظرم رسید که کاری بسیار خوب و سازنده و در جهت حمایت از تولید است. علی‌رغم اینکه این برنامه تقریباً هر روز پخش می‌شود و شاید 6 تا 7 دقیقه هم طول می‌کشد، فقط به معرفی کالای تولیدی و مصاحبه کوتاه با مدیران شرکت مورد نظر می‌پردازد و حتی یک بار هم نامی ‌از شرکت مورد بحث برده نمی‌شود و فقط به همین بسنده می‌شود که شرکتی دانش‌بنیان، فلان محصول را تولید کرده و فلان مقدار صرفه‌جویی ارزی شده و در بخش‌های بسیار کوچکی هم نام مهندس یا دکتری به عنوان مدیرعامل، مدیر تولید یا مدیر صادرات شرکت دانش‌بنیان برده می‌شود و چند جمله‌ای هم از آن‌ها پخش می‌کنند و تمام.

شنونده‌ای که ممکن است به نوعی قصد برقراری ارتباط با این شرکت را داشته باشد هم باید علم غیب داشته باشد و از غیب اسم و آدرس این شرکت را بتواند به دست آورد! یقیناً اگر هم به روابط عمومی ‌صدا و سیما دسترسی پیدا کنیم و از دست پاسخگویان ماشینی تلفن 162 خلاص شویم و به یک انسان متصل شویم و از موضوع گله کنیم، در پاسخ خواهیم شنید که بنا بر سیاست‌های واحد بازرگانی صدا و سیما، نمی‌توانیم نام شرکت را ببریم و اگر نام برده شود، آگهی می‌شود و قص علی‌هذا.

این صحبت‌ها را که عرض می‌کنم، سال‌ها قبل که از طریق روابط عمومی ‌بازرگانی دولتی قصد داشتیم در حوزه آرد و نان کار فراگیر فرهنگی انجام دهیم، به کرات از مدیران ارشد صدا و سیما شنیده‌ایم و جالب اینجا است که اگر نگاهی به شعار‌های سال از 13 سال پیش به این‌طرف بیندازیم، بیش از 90 درصد از این شعارها در خصوص حمایت از تولید و کالاهای ایرانی بوده است؛ ­­«جهاد اقتصادی»، «تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی»، «حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی»، «اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی»، «دولت و ملت، همدلی و همزبانی»، «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل»، «اقتصاد مقاومتی، تولید، اشتغال»، «حمایت از کالای ایرانی»، «رونق تولید »، «جهش تولید»، «تولید، پشتیبانی‌ها، مانع‌زدایی‌ها»،  «تولید، دانش‌بنیان، اشتغال‌آفرین» و «مهار تورم، رشد تولید». ظاهراً این واحد بازرگانی است که در صدا و سیما تمام سیاست‌گذاری امور اقتصادی را در اختیار دارد و حتی عالی‌ترین مقامات آن سازمان نیز نمی‌توانند در این حوزه ورود داشته باشند.

سال‌ها قبل که در حوزه فرش فعالیت می‌کردم، چند سالی هم در کار صادرات فرش ماشینی بودم. آن دوران که مصادف با سال‌های پایانی قرن بیستم بود و تئوری گفت‌وگوی تمدن‌ها هنوز پابرجا و مراودات اقتصادی کشور با دیگر کشورهای پنج قاره جهان بیشتر بود و تحریم‌های اینچنین خانمان‌برانداز هم وجود نداشت، در این بین، گروهی از برگزارکنندگان نمایشگاه‌های خارج از کشور به این نتیجه رسیده بودند که باید مطابق با شرایط روز عمل کنند و کمی ‌از کشورهایی که به صورت سنتی، هدف کالاهای ایرانی بوده‌اند، فاصله بگیرند و برای ورود به قرن پیش رو، کشورهای جدیدی را هدف کالاهای صادراتی کشور قرار دهند. از این رو نمایشگاه‌های اختصاصی ایران در کشورهایی برگزار می‌شد که به قول معروف، در نقشه جهان گاهی زیر پونز قرار داشتند! از کشورهای کوچک و بزرگ در آمریکای لاتین گرفته تا برخی جزایر دریای کارائیب در آمریکای مرکزی و نهایتاً تعداد قابل توجهی کشور آفریقایی هم‌مرز با اقیانوس در گرداگرد قاره زیبای آفریقا. از آن دوران، خاطرات بسیاری برایم باقی مانده که یکی از آن‌ها در مواقعی خاصی ذهنم را با خود درگیر می‌کند. گوش دادن به این برنامه رادیویی نیز از آن اتفاق‌هایی بود که مرا شدیداً به یاد آن دوران و آن خاطره انداخت.

سال 1998 میلادی در کشور جزیره‌ای جامائیکا در دریای کارائیب و جنوب کشور کوبا، نمایشگاهی از کالاهای ایرانی برگزار شد که بنده نیز برای فروش فرش ماشینی در آنجا حضور داشتم. از سختی‌های رساندن یک کانتینر بیست فوت فرش ماشینی به آنجا از گمرگ ایران تا نقطه هدف که محل برگزاری نمایشگاه بود، می‌گذرم. پس از برآورد همه هزینه‌ها از پول کالا، گمرک حمل باکشتی گرفته تا هزینه رفت و آمد و اقامت خودمان با در نظر گرفتن سودی منطقی، به نرخ هر متر سی دلار رسیدیم. اگر اشتباه نکنم نرخ دلار در آن زمان حدود 780 تومان بود. بازار جدید، مشتری جدید، کالای ایرانی و فروش مناسب. این فروش مناسب باعث شد که با فاصله‌ای چندماهه دوباره نمایشگاهی در آنجا برگزار شود. مجدداً روز از نو و روزی از نو،  همان سختی‌ها طی شد و کالا ارسال شد. قرار بر این بود حدود یکی دو ماه قبل از تغییر سال میلادی، نمایشگاه در یکی از سالن‌های ورزشی پایتخت آنجا که بندری به نام «گینگستون» است، برگزار شود. نمایشگاه شروع شد و روز اول، دوم و سوم دریغ از یک مشتری، کار به جایی رسید که برای پیدا کردن مشتری عمده، قیمت‌ها را تا حد سر به سر کاهش دادیم و با برخی از تجار وارد مذاکره شدیم اما دریغ از مشتری. نهایتاً تاجری لبنانی که سال‌ها در آنجا سکونت داشت، معما را برای ما حل کرد. فرش‌های ماشینی چینی به وفور و با قیمت هر متر سه دلار از چند ماه قبل، بازار را قبضه کرده بود. هر چه حساب کردیم به این نتیجه رسیدیم که امکان ندارد با این قیمت حتی بشود فرش را تولید کرد چه برسد به اینکه آن را صادر کرد. آن روزها هنوز اینترنت اینچنین فراگیر نبود و ارتباطات علی‌رغم وجود تلفن همراه، کماکان محدود بود و نمی‌شد تحقیق درستی کرد اما پاسخ معمایمان را همان شب در هتل از یک تاجر جوان چینی که در اتاق کناری ما ساکن بود، دریافت کردیم. دولت چین برای تسخیر بازارها، از صادرکنندگانش در همه زمینه‌ها تا چندین برابر قیمت اصلی کالا، حمایت می‌کرد!

فکر می‌کنم دیگر نیازی به توضیح نباشد، مادامی که در این کشور صدا و سیمای ملی برای نام بردن از یک شرکت بخل می‌ورزد و هر روز دستور‌العمل‌های جدید در خصوص مالیات، وام، بانک، ارز، گمرک و غیره صادر می‌شود، خیلی نباید انتظار داشت که تولید و صادرات رونق آنچنانی داشته باشد. البته امید همیشه وجود دارد و آرزو داریم که شرایط اقتصادی کشور به گونه‌ای رقم بخورد که همچون گذشته، ما نیز در بازارهای جهانی همه کالاها، به جایگاه اصلی خود باز گردیم.         

ان‌شاءا...

غلامرضا مظاهری