ارسال به دوست  نسخه چاپي 

مدیر خوب، بد و میانه‌رو!

به گزارش نگاه هستي و به نقل از فيد اند گرين، همه ما حداقل يک مدير داشته‌ايم و بعضي از ما داشتن چندين مدير را تجربه کرده‌ايم. بسياري از ما که اين مطلب را مي‌خوانيم نيز ممکن است خودمان رئيس باشيم. اما ويژگي‌ها و فعاليت‌هاي يک رئيس خوب از نظر شما چيست؟ ويژگي‌هاي يک رئيس بد چطور؟

آيا به اين فکر کرده‌ايد که کساني که بر آن‌ها مديريت مي‌کنيد، در مورد شما چه تفکري دارند؟ زمان آن رسيده که ببينيد کارتان را چگونه انجام ميدهيد. در اين مطلب به بعضي رفتارها، ويژگيها و استراتژيهايي ميپردازيم که ميتواند به شما کمک کند مديري با ارزش و موثر باشيد. يک مدير بايد رهبري کارها را نيز به عهده داشته باشد و فقط رئيسگونه رفتار نکند زيرا بين اين دو مدير تفاوت وجود دارد.

مديري که رهبري کارها را بر عهده دارد، معمولا محترمتر از کسي است که فقط به ديگران دستور ميدهد. مدير و رهبر بودن از منظري شبيه به معلم بودن است. بسياري از استراتژيهايي که کمک ميکند معلمي خوب باشيم، به مدير و رهبر خوب بودن نيز کمک ميکند. هيچ مديري کامل و بينقص نيست اما هوشياري در مورد يک مدير خوب بودن، ميتواند در تعاملات روزانهتان با کارمندان و همکارانتان به شما کمک کند.

 

صادق و قابل اعتماد

خيلي سخت است براي کسي کار کنيد که نميتوانيد به وي اعتماد داشته باشيد. قابل اعتماد بودن بر فرهنگ سازمانتان تاثير ميگذارد. صداقت و درستي باعث ميشود تا شما را به عنوان مديري صادق بشناسند و احترام کارمندانتان را به دست آوريد. اعتماد ميتواند به بسياري از جنبههاي کاريتان مانند ارتباطات، کيفيت تصميمگيري، اهداف و انگيزههايتان مرتبط باشد. زماني که کارمندان باور دارند که مدير، صادق و قابل اعتماد است، روي کارشان تمرکز کرده و آن را به خوبي براي سازمان انجام ميدهند. اما زماني که اين عقايد را در مورد شما ندارند، به همه کارها شک ميکنند و احتمالا اطلاعات غلطي را ايجاد کرده و حتي ممکن است به فکر پيدا کردن شغلي ديگر باشند که به آنها در خلاق و مثبت بودن کمک کند. مديري که با کارمندان و سازمانش صادق است، اعتمادي را ميسازد که باعث بهرهوري بيشتر کار کارمندان ميشود.

 

ارتباطات

ما همه ميدانيم که مهارتهاي ارتباطي چگونه اهميت دارند. ارتباطات شايد مهمترين چيزي باشد که يک مدير بايد آن را به خوبي انجام دهد و اگر مديري آن را نداشته باشد، شايد بزرگترين ضعفش به شمار آيد. عدم برقراري ارتباط به صورت صحيح باعث شکست فرد يا سازمان ميشود و حس عدم احترام را به وجود ميآورد که به تدريج منجر به عدم شادي و نداشتن روحيه خواهد شد. مديران خوب به صورت مداوم به برقراري ارتباط پرداخته و ديدگاهشان را با سازمان به اشتراک ميگذارند. يکي از مهمترين بخشهاي برقراري ارتباط، گوش کردن است. گوش کردن به معني جستوجو در داده و عمل کردن نيز هست. يک مدير خوب، کاري ميکند که کارمندان حس کنند به خوبي به آنها گوش داده شده و حرفهايشان فهميده ميشود. ارتباط خوب با کارمندان شامل فراهم آوردن بازدهي به صورت مداوم و ثابت است که منجر به فعاليتهاي مثبت ميشود.

 

يکدلي و درک

يکدلي توانايي درک ديگران با قراردادن خودتان در جاي آنهاست. مديران خوب، درک و يکدلي خود را نشان ميدهند. مديران خوب، کارمندان خود را به خوبي ميشناسند و درک ميکنند که چه چيزي به آنها انگيزه داده و چه چيزي غمگينشان ميکند. آنها همچنين ميدانند که کارمندانشان چگونه آموزش ميبينند زيرا افراد مختلف به طرق مختلف يادگيري دارند. علاوه بر اين، آنها ميدانند که همه کارمندان در خارج از دفاترشان داراي زندگي و مشغلههايي هستند. مديران خوب ميدانند که مراقبت از افرادشان براي سازمانشان مفيد است.

آنها ميدانند که رفتار محترمانه با کارمند، مهم است و به آنها انگيزه ميدهد. اما عدم موفقيت در انجام چنين کاري باعث ميشود تا کارمندان عصباني و ناراحت شوند. يک مدير خوب، مديري است که معمولا اولويت را بر افرادش ميگذارد. يک مدير خوب انتظار ندارد کارمندش کاري خارقالعاده انجام دهد تا از وي سپاسگزار باشد. در واقع اين عادت مديران خوب است که از کارهاي مفيد کارمندانشان تشکر کنند. شايد يک مدير خوب يادداشت تشکر در ازاي انجام يک کار بزرگ براي کارمندش بفرستد.

 

 

تصميمگيري

مدير بودن به اين معني است که شما با انواع تصميمها مواجه هستيد؛ تصميمات مربوط به کارمندان مانند استخدام، اخراج، دادن وظيفه، اختلافات ميان کارمندان و غيره. انواع گوناگوني از تصميمگيريها در مورد تخصيص منابع به دپارتمانها و وظايف، تخصيص بودجه به خريد تجهيزات و پروژهها، دپارتمانها و تخصيص فضا به آنها نيز وجود دارد. تصميمات اقتصادي مانند قيمتگذاري و خريد نيز وجود دارد. يک مدير خوب به خوبي ميتواند به حل مشکلات بپردازد و در صورت وجود مشکل در مورد دليل ايجاد آن و همچنين چگونگي رفع آن به صحبت ميپردازد. يک مدير خوب به زماني که کارمند ميگذارد، احترام گذاشته و با تصميمگيري به موقع در مورد مشکلات، اين مساله را نشان ميدهد.

 

کلام آخر

احتمالا اين نظر را شنيدهايد که افراد کارشان را ترک نميکنند بلکه رئيسشان را ترک ميکنند! تاثيري که شما روي کارمندان ميگذاريد، ميتواند قابل توجه باشد. با آگاهي که داريد بايد مراحلي را طي کنيد و مطمئن شويد که تاثير تصميمگيريهايتان خوب و مثبت است، نه بد و منفي.