ارسال به دوست نسخه چاپي
هزینههای سربار و یارانه پنهان
از میان چندین موضوع اصلی در بین دهها طرح مقطعی که تقریباً بیش از یک دهه قبل در حوزه گندم، آرد ونان، بدون برنامهریزی زیرساختی و اصولی با سر و صدای زیاد شروع شدند و در نهایت با سکوت به کار خود پایان دادند، میتوان از مباحث سیلوسازی و نانهای صنعتی به عنوان شاخصترینها نام برد.
آن زمان دولت وقت، در حوزه گندم، آرد ونان، با قول مساعد حمایت همه جانبه، بخش خصوصی را درگیر این دو موضوع کرد و اصطلاحاً ایشان را تا خرخره به زیر بار قرض برد و بعد به دلایل مختلفی در نیمه راه همه را رها کرد و سرمایهگذاری که حالا بدهکار نیز شده بود و با هزار امید به میدان آمده بود تا به خیال خودش باری را از روی دوش دولت بردارد و در کنارش نیز برای خود محل درآمدی داشته باشد، در کمال خونسردی به حال خود واگذار و به خدای بزرگ سپرده شد. البته ناگفته نماند که دولت بعد نیز دنبالهرو آن سیاست در بدعهدی بود و به نظر میرسد که دولت فعلی نیز هنوز در این حوزه کاملاً مستقر نشده و به همین دلیل هنوز بسیار زود است تا بتوان از تصمیماتش مطلع شد. اما این موضوع نباید باعث شود که دولت فعلی را نسبت به اهمیت این موضوعات حساس نکرد. قطعاً شما خواننده محترم نشریه نیز به یاد دارید که سیلوسازی و نان صنعتی از اواسط دهه هشتاد با چه شور و شوقی آغاز شد و از شخص رییس جمهور وقت گرفته تا معاونین، وزرا و معاونین وزرا در ابتدای این طرحها چه قولهائی به سرمایهگذاران دادند. اما متاسفانه شاهد آن بودیم از سال دوم، در اکثر نقاط کشور، این سیلوها که عموماً در جوار کارخانجات آرد نیز بنا شده بودند خالی ماندند و اکثر تولیدکنندگان جدیدالورود به حوزه نان صنعتی نیز کارخانجات خود را که برخی هنوز در مرحله تولید آزمایشی بود تعطیل کردند. در این میان آنچه که باقی ماند، سررسید بدهیهای کلان بانکی است که روی دست اکثرقریب به اتفاق آنهاست. بحث نانهای صنعتی خود بسیار مفصل است و در این مقوله نمیگنجد و در مقالهای دیگر مفصل به آن خواهم پرداخت. اما موضوع اصلی امروز را به سیلوهای خالی و تشنهای اختصاص خواهم داد تا بلکه گوش شنوایی برای باز شدن این گره چندین ساله پیدا شود و از تحمیل صدها و شاید چندین هزار میلیارد تومان نیز به عنوان هزینه سربار و یا به عبارت بهتر یارانه پنهان در کشور جلوگیری شود. آنچه که شنیده میشود حاکی است که امسال بیش از هفت میلیون تن گندم قرار است به مرور وارد کشور شود. قطع به یقین بابت ورود و استقرار این حجم از گندم دهها بخشنامه و دستوالعمل یا صادر شده و یا قرار است که صادر شود. بیشک از اولین بخشنامههایی که به ادارات کل غله سراسر کشور زده شده حتماً بر این امر تاکید شده که ابتدا سیلوهای ملکی دولت پر شود و بعد اگر چیزی باقی ماند به فلان شکل و طریق در سیلوهای بخش خصوصی تخلیه شود. شاید این موضوع در جای خودش و از منظر یک مدیر ارشد دولتی کاری بسیار پسندیده و در جهت حفظ منافع دولت باشد. اما اگر زاویه دیدمان به موضوع را تغییر دهیم شاید این کار نه تنها منفعتی برای بیتالمال نداشته باشد بلکه به جهات مختلفی که عرض خواهم کرد هزینههای پنهان و سرباری را به کشور تحمیل خواهد کرد. در خوشبینانهترین حالت، اگر فرض را بر آن بگیریم که بیست درصد از حمل گندم از بنادر به داخل کشور به صورت ریلی صورت پذیرد این میزان، حدود یک و نیم میلیون تن خواهد بود و این بدان معنی است که بیش از پنج و نیم میلیون تن دیگر آن توسط حمل و نقل جادهای صورت میگیرد. با یک حساب سرانگشتی حمل این مقدار گندم باید توسط 220 هزار تریلر صورت بگیرد. محاسبه یارانههای پنهان تردد این تعداد تریلر در جادههای کشور را به عهده کارشناسان مربوطه میگذارم و خود به دلیل اینکه تخصصی در این امر ندارم به آن ورود پیدا نمیکنم. اما همین نکته کافی است که بدانیم دولت برای سوخت و لاستیک تریلرها و همچنین ترمیم جادهها، پلها ومسائلی همچون انواع بیمه هنوز هم یارانه پرداخت میکند و این پرداختها یارانه پنهان است. حمل گندم از مبدا بندر به مقصد سیلو، امری بدیهی و غیرقابل اجتناب است و موضوع من مربوط به این یک مرحله حمل نیست. موضوع وقتی اهمیت پیدا میکند که به دلیل همان بخشنامههایی که در بالا عرض کردم یک بار حمل تبدیل به دوبار شود. یعنی یک بار از بندر به مقصد سیلوی دولتی و بار دیگر حمل از سیلوی دولتی به کارخانجات آرد، شاید گفته شود که هزینه حمل دوم به عهده کارخانه خواهد بود و هزینهای به دولت تحمیل نخواهد شد. اینجا باید یادآور شد که آن یارانههای پنهان هنوز باقی است. اما راه حل پیشنهادی ما چیست، ایجاد برنامهای مدون برای یک بار حمل، ممکن است که در سالهای قبل این کار مشکلاتی را ایجاد میکرد اما امروز با توجه به برنامههای متعدد نرم افزاری یا اصطلاحاً سامانههای موجود میتوان به راحتی این کار را مدیریت کرد. در کشور نزدیک به 400 کارخانه آرد وجود دارد که سهم سالیانه هر کدام از آنها در تولید آرد خبازی مشخص است و با سادهترین محاسبه در سامانههای موجود میتوان سهم هر کارخانه را مشخص کرد. به طور مثال کارخانه شماره یک در استان شماره یک ماهیانه 2 هزار تن گندم را تبدیل به آرد خبازی میکند که این میزان برای یک سال میشود 24 هزار تن، با برنامهریزی دقیقتری در حمل میتوان این 24 هزار تن را حتی بدون پرداخت هزینه نگهداری در سیلوی این کارخانه ذخیره کرد و هر ماه به نسبت سهمیه و تولید ماه قبل به کارخانه اجازه برداشت از این گندم داده شود. از طرف دیگر برای حفظ بیتالمال، میتوان میزان موجودی گندم نزد کارخانه را رصد کرد. این امر باعث خواهد شد که کارخانه به دلیل اینکه بابت حمل گندم، مبلغی پرداخت نمیکند با کمال میل راضی است که گندم را رایگان نگهداری کند و سرعت عمل و راندمانش در تولید بالا خواهد رفت و از سوی دیگر دولت نیز علاوه بر اینکه متحمل چندین هزار میلیارد تومان هزینه سربار به صورت یارانه پنهان نخواهد شد از بورکراسی موجود از هزاران ساعت کاری که امروز به عنوان صدور حواله، تخصیص انبار، بارگیری مجدد و غیره صورت میپذیرد جلوگیری خواهد کرد. فقط کافی است که عینک بدبینی را کنار گذاشت. ان شاءا... غلامرضا مظاهری