ارسال به دوست  نسخه چاپي 

وزرای آینده و سلسله مراتب

دوستی تعریف می‌کرد که سال 1355، بعد از دریافت قبولی دوره راهنمایی، با هماهنگی و مشورت با خانواده، به جای رفتن به دبیرستان به هنرستان صنعتی رفت و رشته مکانیک عمومی را انتخاب کرد. آن روزها تحصیل در هنرستان با تحصیل در دبیرستان تفاوت چشمگیری داشت، یک محصل رشته مکانیک در هنرستان که به وی هنرجو می‌گفتند، چند روز از هفته را با پوشیدن لباس کار در کارگاه‌های مختلفی همچون مکانیکی، برق خودرو، تراشکاری و جوشکاری می‌گذراند.

 

 

این دوستمان می‌گفت: «در کارگاه جوشکاری، مدرسی خبره  داشتیم که ما را که هنوز در کار کردن بسیار خام بودیم، با مدل‌های متفاوت جوش دادن فلزات به یکدیگر با ابزار مختلف، آشنا می‌کرد و پا‌به‌پای هنرجویان، لباس کار می‌پوشید و از صبح زود تا آخرین لحظات در کارگاه حضور داشت. وی به ما طریقه درست ایستادن و نشستن هنگام کار، نحوه درست به دست گرفتن انبر جوشکاری در حالات مختلف، فاصله الکترود با آهن در جوش‌های مختلف، نحوه صحیح قرار دادن دو قطعه فلزی در کنار یکدیگر و نهایتاً اتصال این قطعات به هم را همچون یک مربی یوگا یا هنرهای نمایشی با عشق و بسیار هنرمندانه آموزش می‌داد. استاد شعارش این بود که شما آینده صنعت این کشور هستید و هرکدامتان روزی به عنوان مدیر و سرپرست در یکی از کارخانه‌ها مسئولیتی خواهید داشت پس امروز خوب یاد بگیرید که اگر فردا از یکی از کارکنانتان ایرادی فنی گرفتید و به شما گفت اگر می‌توانی خودت بهترش را انجام بده، توانایی آن را داشته باشید که کار را بهتر انجام دهید. بیش از بیست سال از آن زمان گذشت و در اواسط دهه هفتاد، روزی در یکی از کارگاه‌های محل کارم، با آهنگری مواجه شدم که بسیار بد در حال جوش دادن دو قطعه مهم به یکدیگر بود. گفتم برادر این نحوه جوش دادن صحیح نیست و اگر به فلان طریق عمل کنی بهتر است، آهنگر که ظاهراً از چیز دیگری نیز ناراحت بود، با بدخلقی انبر جوشکاری را به سمتم گرفت و گفت من همین‌طور بلدم، اگر تو بهتر بلدی نشانم بده! آن‌جا بود که یاد حرف‌های آن استاد شریف افتادم و بعد از بیست سال انبر را به دست گرفتم و با توکل به خدا آنچه را از ظرافت‌های کار با استادم یاد گرفته بودم، انجام دادم و از قضا کاری بسیار عالی در آمد و انبر را برگرداندم و گفتم خواهش می‌کنم از این به بعد این‌طور جوش بده. همین حرکت باعث شد که از آن روز به بعد، روابط کارکنان با من در آن کارگاه توأم با نوعی دوستی و احترام از نوع هم‌سنخ بودن شود.»

امروز اخبار کرونا در ایران و جهان را دنبال می‌کردم و مطلب تأسف‌بار این اخبار، تعداد فوت‌شدگان ایرانی این بیماری در مقایسه با جمعیت سایر کشورها بود. گفتن آمارهای بیماران و فوت‌شدگان، تکرار مکررات است و از آن می‌گذرم اما از چیزی که نمی‌توانم بگذرم، سوءمدیریتی است که در کنترل این بیماری منحوس در کشور وجود داشته است. به اعتقاد من، یکی از معضلاتی که این کشور در چنددهه اخیر در اکثر بخش‌ها به آن گرفتار شده، پدیده‌ای است به نام «مدیران قیچی و کلنگ به‌دست مدعی و همه‌چیزدان!» چند روز قبل کلیپی از افتتاح یک جاده‌ در فضای مجازی پخش شد که همه برای اینکه مقام عالی‌رتبه بتواند پروژه را افتتاح کند، به دنبال قیچی می‌گشتند! از بحث بی‌برنامه بودن و افتضاح به جای افتتاح که بگذریم، نفس عمل قابل توجه بود. صدای بوق خودروهایی که معلوم بود جلوی آن‌ها را مسدود کرده‌اند تا نوار بکشند و آن شخص نوار را قیچی و مثلاً پروژه را افتتاح کند! بعد هم بدون قیچی کردن، راه آن در راه‌ماندگان بیچاره را باز کردند و آن‌ها هم در ظاهر مثل همیشه به راه خود ادامه دادند و معلوم بود در پروژه‌ای که قرار بود تازه افتتاح شود، از مدت‌ها قبل رفت و آمد وجود داشته و این افتتاحیه فقط یک شوی تبلیغاتی بوده است به معنی اینکه ما این کار را هم کرده‌ایم! چند سال قبل در یکی از مقالات خود نوشتم رئیس یک بیمارستان، ممکن است پزشک حاذقی باشد که در رشته کاری خود که مثلاً قلب است، شهره آفاق باشد اما آیا این پزشک چون رئیس هم هست، به خود این اجازه را می‌دهد که به اتاق عمل رفته و جراحی مغز یا ستون فقرات را هم انجام دهد؟! قطعاً جواب منفی است و هیچ عقل سالمی این موضوع را نه قبول و نه تأیید می‌کند.

متاسفانه سال‌ها است در کشور ما بیشتر کسانی که در حوزه‌ای مدیر ارشد می‌شوند، فکر می‌کنند که چون رئیس هستند، پس همه‌چیزدان هم هستند و هر آنچه آن‌ها در تنهایی‌های خود به آن فکر کرده‌اند، صحیح است و استفاده از تجربه و نظرات کارشناسان امر برای آن‌ها چندان هم ضرورتی ندارد. یقین دارم که تک تک شما در جایی با یکی از این مدیران برخورد داشته‌اید و چون کاری از دستتان برنمی‌آمده، فقط حرص و حسرت خورده‌اید.

فکر می‌کنم که امروز دیگر بهانه‌ای برای سهل‌انگاری و کم‌کاری در دولت وجود نداشته باشد چرا که با یکدست شدن تمامی قوا، تمام مسیرهای پیشرفت کشور باید مرتفع شده باشد. پس روی سخنم با وزرایی است که تا چند روز دیگر با گرفتن رأی اعتماد از مجلس، کار خود را آغاز خواهند کرد.

آقایان وزیر، به عنوان یک شهروند استدعا دارم به این نکات توجه داشته باشید. قبل از هر چیز، حواستان به چاپلوسانی باشد که با هر تغییر، رنگ عوض می‌کنند چراکه همین افراد هستند که واقعیات را وارونه جلوه می‌دهند. کار در وزارتخانه تحت هدایت شما، از سوی مدیران میان‌رده اداره می‌شود پس مدیرانی را انتخاب کنید که همچون یک فرد نظامی، سلسله مراتب شغلی را از گروهبان به استوار، ستوان، سروان، سرگرد، سرهنگ، سرتیپ و...، به ترتیب طی کرده و امروز صاحب کوهی از تجربه شده‌اند. فراموش نکنید مدیرانی در کار موفق‌ترند که به جای اینکه در دامنه نشسته باشند و بگویند بروید، بر قله ایستاده باشند و بگویند بیایید.   

                                                                                                                                                                                 ان‌شاءا...

                                                                                                                                                                            غلامرضا مظاهری